نمی دونم چرا یاد تو افتادم ؟
نمی دونم چرا یاد تو افتادم -- مثه اون لحظه ها که پیش هم بودیم
مثه وقتیکه عشقی بود و حرمت داشت -- برای هم عزیز و محترم بودیم
هواتو دارم و فکرت نمیذاره -- روزای زندگیمو سرکنم بی غم
دلم خیلی گرفته ، گیج و داغونم -- دارم از دست میرم ، ابری و نم نم
میشینم خیره میشم نقطه ها کورن -- پا میشم راه میرم ، راها نفس گیرن
تورو حس میکنم این ناخودآگاهه -- واسه من خاطراتِ تو نمی میرن
نمیتونم فراموشت کنم سخته -- عذابه یاد تو زجر آوره هربار
هنوز خیلی دوست دارم ولی دیگه قراری نیست چیزی از نو باز بشه تکرار
پ ن : میشه دیگه تو خوابم نیای...دارم دیوونه میشم!
جمله آخر شعر خیلی خوب بود/گاهی وقتا خاطره ها میان سراغ آدم امادیگه دلت نمیخواد برگردی به اون روزا
اون نوشته سبزه چقدر پر بار بود ... نباید تاریخ دوباره تکرار شه! و نباید از یه سوراخ دو بار گزیده شیم ....
وای.........می تونی فکر نکنی، حواست رو پرت کنی، سرت رو گرم کنی، اما تنها چیزی که نمیه جلوشو گرفت این خواب لعنتیه....
واییییییییی چه شعر ملموسی یکیو دوست داشتی و دیگه نمیخوای ببینیش ولی هنوز تو فکرشی چه لعنتی
نمیدونم چرا یاد تو افتادم -خاطره ها باعثش شدن[ناراحت]
من این شعرو خیلی دوستش دارم [گل]صدای خوانندشم همینطور
به شقایق عزیزتو خصوصی /مرسی از نظر مثبتت نسبت به نوشته هام/درموردسوالیکه کردی: بعضی اوقات اذیتم میکنه[گل]
آی امان امان از یاد... از خاطره که ارادی نیست و مى اد پشت پلک آدم نقاشی میشه... نه از نقاشی زنده تر ...و نمیشه فکر نکرد... نمیشه نسوخت... نمی شه آب نشد نمیشه پیر نشد....
به جای این حرفا پوستمونو کلفت کنیم
کی!؟ کی می اومد توو خوابت؟!